آینده ی سبز سال 1402 به دنیا اومد ولی ایده ی به وجود اومدنش برمیگرده به خیلی سال قبل و به خیلی بهونه های مختلف. خیلی سال پیش قرار بود اسمش تتیس باشه! توی سال های مختلف همراهی با دانش آموزا و رفاقت با دبیرا متوجه موضوعات مختلفی شدیم. ما دیدیم که همه ی دانش آموزا به امکانات یکسانی دسترسی ندارند بعضی ها به خاطر شهرشون و بعضیا.... خب بخاطر هزینه ها! ما دیدیم که خیلی از دبیرها با وجود علم زیاد و توانایی تدریس عالی، به سختی می تونن خودشون رو به جامعه ی آموزش معرفی کنن. چرا؟ شاید چون تو زمان مناسبی نباشن یا شایدم توی جای مناسبی نیستن! دیدیم که تمرکز خیلی از امکانات توی پایتخته و دیدیم که گاهی قیمت کلاسا به سمت اعدادی میره که توجیهی نداره.
دیدیم سال هایی رو که بعضی از دبیرا آمبولانس اجاره می کردن که به موقع به کلاس برسن در حالی که بعضی های دیگه، با تمام تلاش صادقانه ای که داشتن، به چیزی که حقشون بود نمی رسیدن. ما از دبیرا شنیدیم که کاش وقتش رو داشتم که فعالیت فضای مجازیم رو بیشتر کنم، یا گاهی حسرتشون رو دیدیم ازین که یک تیم نیست که توی تولید محتوای آموزشی یا حتی به روز رسانی جزواتشون بهشون کمک کنه. راستش رو بخواید تقریبا هیچ چیز سر جاش نبود، دبیرهای جوون تر، شاکی بودن ازین که امکان رشدشون کمه چون سایرین زودتر رسیدن و دبیرهای با سابقه تر هم نمیتونستن با فضای جدید آموزش به خصوص بعد از زمان کرونا، سازگار بشن. خانواده ی دانش آموزا از هزینه ها تحت فشار بودن تا جایی که یک روز سر یک کلاس، بچه ها به سادگی به سوال این که چرا جزوه ها رو پرینت نمی کنن این طور جواب دادن: چون خیلی گرون میشه پول پرینتش!
ما به عنوان کسایی که خاک صحنه ی آموزش رو کم نخوردیم از خودمون پرسیدیم: تا کی میشه به این شکل درس داد؟ وقتی مسافرت بری و نتونی سر کلاسا حاضر باشی چی؟ وقتی به هر دلیلی مدتی مریض بشی چی؟ وقتی یه روز صدات یا پات دیگه نتونن دووم بیارن که چند ساعت یه سره درس بدی چی؟ اگه باز اتفاقی شبیه کرونا پیش بیاد چی؟ بعضی از دبیرای جوون تر حتی گاهی نیازه برن سربازی! بعد این که برگردن چقدر طول میده تا دوباره برگردن به شهرت اولشون؟ گیریم یه روزی هدف مهاجرت داشته باشی چی؟
همه ی این ها دست به دست هم داد که ته ذهنمون بدونیم یکی باید یه کاری بکنه و طرفای پاییز 1402 فهمیدیم اون یه نفر خود ماییم! ما برای دبیرها و دانش آموزها همزمان احترام قائل بودیم. نه میتونستیم تحمل کنیم که یک دبیر به خاطر مشکل مالی از روح و بدنش مایه ی اضافه بذاره و چند شیفته کار کنه، نه می تونستیم تحمل کنیم یه عده دبیرنما جای کلاس درس، کنسرت بذارن و چند صدتا دانش آموز رو یه جا بشونن توی کلاس! نمیشد تحمل کرد فرهنگمون مورد حمله قرار بگیره به بهونه ی واهی ایجاد جذابیت، هر شوخی ای توی کلاس اتفاق بیوفته و کارای عجیب غریب توی کلاس انجام بشه! واقعیت اینه فضای آموزش ایران نیاز به تعادل، توازن و نظم داره. و ما اگرچه هنوز اول راهیم، یک هدف داریم: آموزش دیگه بازار نباشه!
ما یه تیم خاص نداریم، توی آینده ی سبز هر دبیری هرجای ایران که هست ، می تونه کار کنه. توی آینده ی سبزهر دبیر و مشاوری میتونه توی فرایند معرفی همکاری کنه. توی آینده ی سبز متعهدیم که قیمت های دوره ها همیشه یک سوم یا حداکثر نصف قیمت متوسط کلاسای حضوری باشه. توی آینده ی سبز هر مشاوری می تونه مقاله های مشاوره ایش رو منتشر کنه، با دانش آموزا ارتباط داشته باشه و بهشون برنامه بده. توی آینده ی سبز حتی به فکر درامد زایی برای دانش آموزام هستیم .همیشه متعهدیم به این که درامد اصلی فرایند تدریس باید برای دبیر باشه. سالهاست که میشنویم که مدرسین فلان و بهمان کشور ، فرصت مسافرت های تفریحی و تعطیلاتی دارن یا جزو اقشار پردرامد و پر احترام جامعه هستن! ما معتقدیم ایران از نظر توان تدریس، با اختلاف بهترین کشور جهان میتونه باشه! شک دارید؟ یه نگاهی به سیستم آموزشی خیلی از کشورا و سرفصلها و ترتیب ارائه شون بندازید! پس مدرس ایرانی هرگز و هیچ جا دیگه نباید نگران مخارج روزمره ش باشه! هر ابزاری که نیازه از آزمون و تکلیف و تعریف دوره و ... رو در اختیار مدریسن و دانش آموزان قرار میدیم و هرجا که بشه و بتونیم حتی توی ساخت و ویرایش دوره ها همراه دبیرها خواهیم بود.
سخن دراز شد ولی خلاصه این که...ازین جا به بعد رو با ما همراه باشید، چون این قصه ادامه داره ولی تا دلتون بخواد جا برای شخصیت های این قصه خالیه، کسایی که قراره کمکون کنند تا این قصه پایان خوبی داشته باشه. ما برای یه دنیای بهتر میجنگیم، و همیشه کنارمون برای شما یه جای خالی نگه میداریم. چه دانش آموز باشید، چه دبیر و چه مشاور، جای شما اینجاست....
اینجا آینده ی سبزه!